سوال : آيا فرد يا گروهي ذاتا و به خودي خود مشروعيت دارند تا بر ديگران ولايت و حكومت داشته باشد ؟

الف : عده اي مي گويند اگر كسي قدرت فيزيكي و بدني بيشتري داشته باشد يا ازنظر فيزيكي و ذهني باهوشتر از ديگران است يا از نژاد برتر است چنين فردي به خودي خود و ذاتا براي حكومت متعين است و بر ديگران ولايت دارد

ب :‌ اسلام مي گويد ولايت و حكومت ذاتي هيچ فردي از انسانها نيست و بخودي خود براي هيچ كس تعين ندارد يعني اينگونه نيست كه هر كس از مادر متولد شد ذاتا داراي حق قانوني براي حكومت و ولايت باشد اكثر فيلسوفان و نظريه پردازان فلسفه سياست اين اصل را مانند اسلام پذيرفته اند و غالب مكتبهاي فكري اين حوزه از جمله مكتب هاي طرفدار دموكراسي با اسلام تا اينجا هم راي هستند كه حق ولايت و حاكميت ارث هيچ فردي از افراد نيست و ذاتا براي هيچ كس متعين نشده بلكه بايد از منبعي كه اين حق اصالتا و ذاتا از آن اوست به ديگري منتقل شود به عبارت  ديگر بر اساس اصل اولي عقلايي، هيچ انساني حق حاكميت بر ديگري ندارد، مگر آنكه عقلا ولايت او اثبات شود اصل اولیه، آن است که احدی بر دیگران ولایت نداشته، هر انسانی می تواند مستقل از دیگران، نسبت به خویش و ما تبع خود، اعمال سلطه کند. چرا که همه افراد از نظر خلقت انسانی، برابر هستند. خروج از این اصل عقلانی و عقلائی، نیازمند دلیل قوی است

سوال : ولايت و سرپرستي حق ذاتي چه كسي است  و انسانها حق ولايت بر ديگران را از چه كسي بايد بگيرند ؟

حق حكومت و ولايت اصالتا و ذاتا متعلق به خداوند متعال است و حق تعيين حاكم هم مخصوص خداوند متعال است ولايت خداوند بر موجودات از نظر عقلي اثبات شده و تنها ولايتي است كه بالاصاله مي توان آن را پذيرفت، هرگونه حق تصرف و ولايتي بايد به ولايت خداوند منتهي گردد، بر اساس اعتقاد توحيدي، خداوند ربّ و صاحب اختيار هستي و انسان‌هاست و او تكويناً‌ و تشريعاً بر همه عالم و آدم ولايت دارد و ولايت ديگران بايد مستند به اذن و ارادة الهي باشد و الّا مشروعيت نخواهد داشت. بنابراين «از ديدگاه اسلام منبع ذاتي مشروعيت و حقانيّت، اعتبار خداوند متعال است، زيرا كه حاكميت مطلق عالم و آدم از آن اوست و اقتدار و سيادت ذاتاً به او اختصاص دارد و توحيد در خالقيّت و ربويّت و توحيد در قانونگذاري و حاكميت عقلاً و نقلاً براي او ثابت شده است و آنگاه مي توان از آن اصل اولي با دليل خارج شد كه ثابت گردد حق حاكميت از ناحيه خداوند به ديگران تفويض گشته  بنابر اين  بر اساس تفکر ناب دینی،بویژه اسلامی،اصل اولی در مسأله ي ولایت این است که ولایت- اعم از تکوینی و تشریعی- فقط برای خداوند سبحان است و در میان انسان ها،هیچ کس حق ولایت و سرپرستی نسبت به دیگر افراد را ندارد؛زیرا انسان باید از کسی اطاعت کند که فیض وجود و هستی خود را از او دریافت کرده باشد،و چون افراد عادی نه به انسان هستی بخشیده،و نه در بقا و دوام هستی او مؤثرند،بنابر این رأی هیچ براي ديگري لازم الاتباع نيست ( اَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ اَولیاءَ،فَالله هُوَ الوَلِیُّ...)؛ آیا غیر از خدا را برای خود سرپرست و ولی قرار دادند،و حال آن که تنها او ولی و سرپرست است. همانطور كه گفته شد اصل اولی درباره سیطره و ولایت هر انسانی بر انسان دیگر ، « عدم » است و هیچ انسانی حق ولایت بر جامعه بشری ندارد مگر آنکه از سوی خالق و آفریدگار انسان باشد

«قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السموات و الارض و هو یطعم و لا یطعم قل انى امرت ان اکون اول من اسلم و لا تکونن من المشرکین‏». (آیه 14، از سوره 6: انعام)

«ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولى و هو یحیى الموتى و هو على کل شى‏ء قدیر». (آیه 9، از سوره 42: شورى)

<<ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولى و هو یحیى الموتى و هو على کل شى‏ء قدیر». (آیه 9، از سوره 42: شورى)

«و هو الذى ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الولى الحمید». (آیه 28، از سوره 42: شورى)

«و ما لکم من دون الله من ولى و لا نصیر» (آیه 107، از سوره 2: بقره و آیه 22 از سوره عنکبوت: 29، و آیه 31 از سوره 42: شورى)